هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربیات زندگی خود می‌گوید که در جستجوی هوس و لذت، عمری را در بازار دنیا گذرانده است. او به ندامت و پشیمانی رسیده و دریافته که دنیا فریبنده است. شاعر از تلاش‌های بی‌ثمر، جنون، عشق و وفا سخن می‌گوید و به این نتیجه می‌رسد که قناعت و رهایی از تعلقات، تنها راه سعادت است. او همچنین از رنج‌ها و شکست‌های عشقی و روحی خود می‌گوید و در نهایت به پذیرش و درک عمیق‌تری از زندگی می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ندامت، جنون و رنج عشقی نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۲۱۱۹

به سودای هوس عمری درین بازارگردیدم
کنون‌ گرد سرم‌ گردان‌ که من بسیار گردیدم

ندیدم جز ندامت ساز استغنای این محفل
کف دست حنایی کردم و بیکار گردیدم

فلک آخر به جرم قابلیت بر زمینم زد
گهر گل کردم و بر طبع دریا بارگردیدم

به این‌ گرد علایق نیست ممکن چشم واکردن
جنون بر عالمی پا زد که من بیدار گردیدم

به هر بیحاصلی بودم جنون انگارهٔ حرصی
ز سیر سودن دست‌ کسان هموار گردیدم

خرابات محبت بی تسلسل نیست ادوارش
چو ساغر هرکجا گشتم تهی سرشار گردیدم

وفا تا ناتمامی بگسلاند رشته‌ها سازش
به گرد هرکه گردیدم خط پرگار گردیدم

درین‌ گلشن جهانی داشت آهنگ تمنّایت
من از یک چاک دل سرکوب صد منقار گردیدم

قناعت عالمی دارد چه آبادی چه ویرانی
غبارم سایه‌ کرد آن دم که بی‌دیوار گردیدم

به قطع هرزه‌گردی‌ها ندیدم چارهٔ دیگر
ز مشق عزلت آخر تیغ لنگردار گردیدم

شعور عالم رنگم به آسانی نشد حاصل
صفاها باختم تا محرم زنگار گردیدم

خرام یار در موج گهر نقش نگین دارد
به دامن پا شکستم محو آن رفتار گردیدم

به هر جا موج می‌پیچد به خود گرداب می‌گردد
عنان از هر چه‌ گرداندم به گرد یار گردیدم

ز خود رفتن بهاری داشت در باغ هوس بیدل
بقدر رنگ‌گل من هم درین‌گلزارگردیدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.