هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و فلسفی از بیدل دهلوی، به موضوعاتی مانند انتخابهای معنوی، رهایی از تعلقات دنیوی، و جستجوی حقیقت میپردازد. شاعر با استفاده از استعارههای زیبا مانند نور، آب، و شراب، به بیان مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی میپردازد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.
غزل شمارهٔ ۲۲۹۴
ز نور عالم امکان گر انتخاب گزینم
چرا ترا نگزینمکه آفتابگزینم
چراغ عشرت این بزم بی تو نور ندارد
مگر در آتشی افتم که ماهتاب گزینم
به چشمه گر بردم احتیاج تشنه لبیها
جبین به عرق دهم تا ز آب تری گزینم
ز حرص چند کشم انتظار مخمل و دیبا
روم به سایهٔ دیوار فقر و خواب گزینم
به محفلی که نم منتی است در می جامش
سپند نالم اگر اشکی از کباب گزینم
طپانچه نقد نشاط است و گوشمالی مالش
چه آرزو کنم از دف، چه از رباب گزینم
گذشته است ز هم کاروان محمل فرصت
درنگ کو که من بیخبر شتاب گزینم
به هر دریکه نشاند ز خود تهی شدن من
چو حلقه چشم کنم باز و فتح باب گزینم
به مکتبیکه بود درسش از حدیث تعلق
همین گسستن شیرازه از کتاب گزینم
نیام ستمکش اوهام تا به زهد ریایی
خمار خلد ز ترک شراب ناب گزینم
به قصر خلد رسانم طناب خیمهٔ عصیان
چو ریش زاهد اگر یک دو گز ثواب گزینم
فلک اگر دهدم اختیار عزت و خواری
بهگنج پا زنم و یک دل خرابگزینم
مدم بهگوش خیالم فسون آتش الفت
که شکل موی ضعیفم مباد تابگزینم
دماغ دردسر موج این محیط که دارد
قدح نگونکنم و مشرب حبابگزینم
بجوشم و به در ایم ازبن هوسکده بیدل
به جوش خم چقدر خامی شراب گزینم
چرا ترا نگزینمکه آفتابگزینم
چراغ عشرت این بزم بی تو نور ندارد
مگر در آتشی افتم که ماهتاب گزینم
به چشمه گر بردم احتیاج تشنه لبیها
جبین به عرق دهم تا ز آب تری گزینم
ز حرص چند کشم انتظار مخمل و دیبا
روم به سایهٔ دیوار فقر و خواب گزینم
به محفلی که نم منتی است در می جامش
سپند نالم اگر اشکی از کباب گزینم
طپانچه نقد نشاط است و گوشمالی مالش
چه آرزو کنم از دف، چه از رباب گزینم
گذشته است ز هم کاروان محمل فرصت
درنگ کو که من بیخبر شتاب گزینم
به هر دریکه نشاند ز خود تهی شدن من
چو حلقه چشم کنم باز و فتح باب گزینم
به مکتبیکه بود درسش از حدیث تعلق
همین گسستن شیرازه از کتاب گزینم
نیام ستمکش اوهام تا به زهد ریایی
خمار خلد ز ترک شراب ناب گزینم
به قصر خلد رسانم طناب خیمهٔ عصیان
چو ریش زاهد اگر یک دو گز ثواب گزینم
فلک اگر دهدم اختیار عزت و خواری
بهگنج پا زنم و یک دل خرابگزینم
مدم بهگوش خیالم فسون آتش الفت
که شکل موی ضعیفم مباد تابگزینم
دماغ دردسر موج این محیط که دارد
قدح نگونکنم و مشرب حبابگزینم
بجوشم و به در ایم ازبن هوسکده بیدل
به جوش خم چقدر خامی شراب گزینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.