هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی پررمز و راز و تصاویر پیچیده، به بیان احساساتی مانند عشق، حسرت، وحشت و حیرت می‌پردازد. شاعر از استعاره‌های زیبا مانند صدف و استخوان، فانوس و کهکشان، و تیشهٔ فرهاد استفاده می‌کند تا عمق احساسات خود را نشان دهد. متن همچنین به مفاهیمی مانند تقدیر، رنج و جستجوی معنوی اشاره دارد.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و از استعاره‌های پیچیده استفاده می‌کند که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و حسرت ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۹۹

سخت جانی هرکجا آید به عرض امتحان
مغز ما را چون صدف خواهد برآورد استخوان

تیره بختی دارد از اقبال رنگ ما نشان
می‌کند فانوس شب روشن چراغ‌ کهکشان

از خم مژگان برون تاز است پرواز نگاه
وحشت ما بال و پر کرده‌ست اندر آشیان

در بیابانی که می‌بالد رم دیوانه‌ام
می‌کنند از نقش پا مقراض وحشت آهوان

گر نشد دیوانهٔ من پا به دامان ادب
ناله را زنجیر می‌گردد رگ خواب گران

مگذر ای شوخ از طواف دیدهٔ حیران من
دارد این نقش قدم از طرز رفتاری نشان

رنگ می‌بازد سراپایم به یک پرواز دل
در نسیم بال بلبل دارد این گلشن خزان

تیشهٔ فرهاد من مضراب ساز درد کیست
کز رگ هر سنگ همچون تار می‌جوشد فغان

حرفی از چشم ترم گفتند در گوش محیط
موجش از گرداب ماند انگشت حیرت در دهان

حسرتم هر جانشان ناوک ناز تو کرد
ریخت مغز از استخوان ما چو آب از ناودان

قابل عرض سجودت کو به سامان جبهه‌ای
از عرق آبی مگر پاشم به خاک آستان

هر دو عالم در کمند سر به زانو بستن است
خانه دارد در بغل تا حلقه می‌باشد کمان

نیست بیدل گوشه گیریهای ما بی‌مصلحت
خلوتی می‌باید ارباب سخن را چون زبان
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.