هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر نگرانی‌های عمیق شاعر درباره زندگی، رنج‌های وجودی، وابستگی‌های دنیوی و جستجوی معنای حقیقی است. شاعر از غم‌های زندگی، ناپایداری خوشبختی، و اسارت انسان در ظواهر مادی سخن می‌گوید و آرزوی رهایی از تعلقات و رسیدن به حقیقت را دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج‌های وجودی نیاز به بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۲۴۷۶

ما را ز بار هستی تاکی غم خمیدن
آیینه هم سیه‌ کرد دوش‌ از نفس‌کشیدن

چندین‌ گهر درین بحر افسرد و خاک ‌گردید
یمن آنقدر ندارد بر عافیت تنیدن

رنگ شکسته دارد اقبال سرخ رویی
این لعاب بی‌بها را نتوان به زر خریدن

ارباب رنگ یکسر زندانی لباسند
بی‌دام نیست طاووس در عالم پریدن

یک نخل از ین‌ گلستان از اصل باخبر نیست
سر بر هواست خلقی از پیش پا ندیدن

در قید جسم تا کی افسرده بایدت زیست
ای دانه سبز بختی‌ست از خاک سرکشیدن

افسانهٔ حلاوت با ساز انگبین رفت
ای شمع چند خواهی انگشت خود مکیدن

تا وصل جلوه‌ گر شد دل قطع آرزو کرد
آنسوی رنگ و بوبرد این میوه را رسیدن

درکاروان شوقم دل بر دل جرس سوخت
این اشک بی‌فغان نیست از درد ناچکیدن

ای‌ کاش قطع‌ گردد سر رشتهٔ تعلق
مقراض وار عمرم شد صرف لب‌گزیدن

جز خاک‌گشتنم نیست عرص نیاز دیگر
باید به پیش چشمت از سرمه خط‌کشیدن

رنگی به پردهٔ شوق آرایش هوس داشت
چون‌گل زدیم آخر گل بر سر دمیدن

بیدل ز دست مگذار دامان بیقراری
چون آب تیغ نتوان خون خورد از آرمیدن
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.