هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از استعارهها و تصاویر شاعرانه، مفاهیمی مانند خودآرایی، جستجوی جاودانگی، ارزش آبرو، پرهیز از تکبر، اهمیت ادب و خاموشی، و نقد برخی رفتارهای انسانی را بیان میکند. شاعر از مخاطب میخواهد که به جای تمرکز بر ظواهر و خودنمایی، به ارزشهای اصیل و درونی توجه کند و از رفتارهای سطحی و مادیگرایانه پرهیز نماید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم انتزاعی و استعاری است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات غنی فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۲۴۹۸
از خودآرایی بهجنس جاودان لنگر مکن
آبرو را سنگسار صنعت گوهر مکن
خار جوهر زحمتگلبرک تمثالت مباد
پردهٔ چشم تر آیینه را بستر مکن
تا توان درکسوت همواری آیینه زیست
دامن ابروی خود چون تیغ پر جوهر مکن
ای ادب، بگذار مژگانی به رویش واکنم
جوهر پرواز ما را چین بال و پر مکن
انفعال معصیت فردوس تعمیر است و بس
گر جبین دارد عرق اندیشهٔ کوثر مکن
آبورنگ حسن معنینشکند بیجوهری
آسمان گو نسخهام را جدولی از زر مکن
از محیط رحمتم اشک ندامت مژدهایست
یا رب این نومید را محروم چشم ترمکن
ای سپند از سرمه هم اینجا صدا وا میکشد
نا توان بر باد رفتن سعی خاکستر مکن
تا بهکی چون خامه موی حسرتت بایدکشید
اینقدر خود را به ذوق فربهی لاغر مکن
درد سر بسیار دارد نسخهٔ تحقیق خویش
جز فراموشی اگر درسیست هیچ از بر مکن
خامشی دل را همان شیرازهٔ جمعیتست
نسخهٔ آیینه از باد نفش ابتر مکن
حیف اوقاتیکه صرف حسرت جاهشکنند
آدمی، آدم! وطن در فکرگاو و خر مکن
تاکجا بیدل به افسون امل خواهی تنید
قصهٔ ما داستان مار دارد سر مکن
آبرو را سنگسار صنعت گوهر مکن
خار جوهر زحمتگلبرک تمثالت مباد
پردهٔ چشم تر آیینه را بستر مکن
تا توان درکسوت همواری آیینه زیست
دامن ابروی خود چون تیغ پر جوهر مکن
ای ادب، بگذار مژگانی به رویش واکنم
جوهر پرواز ما را چین بال و پر مکن
انفعال معصیت فردوس تعمیر است و بس
گر جبین دارد عرق اندیشهٔ کوثر مکن
آبورنگ حسن معنینشکند بیجوهری
آسمان گو نسخهام را جدولی از زر مکن
از محیط رحمتم اشک ندامت مژدهایست
یا رب این نومید را محروم چشم ترمکن
ای سپند از سرمه هم اینجا صدا وا میکشد
نا توان بر باد رفتن سعی خاکستر مکن
تا بهکی چون خامه موی حسرتت بایدکشید
اینقدر خود را به ذوق فربهی لاغر مکن
درد سر بسیار دارد نسخهٔ تحقیق خویش
جز فراموشی اگر درسیست هیچ از بر مکن
خامشی دل را همان شیرازهٔ جمعیتست
نسخهٔ آیینه از باد نفش ابتر مکن
حیف اوقاتیکه صرف حسرت جاهشکنند
آدمی، آدم! وطن در فکرگاو و خر مکن
تاکجا بیدل به افسون امل خواهی تنید
قصهٔ ما داستان مار دارد سر مکن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.