هوش مصنوعی:
این شعر از بیدل دهلوی سرشار از مضامین عرفانی، فلسفی و انتزاعی است. شاعر با استفاده از تصاویر پیچیده و استعارههای غنی، به موضوعاتی مانند فقر، عجز انسان در برابر هستی، گذرایی عمر، و رابطهی انسان با عدم میپردازد. زبان شعر بسیار فاخر و پر از صنایع ادبی است.
رده سنی:
18+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر نیاز به درک و تجربهی بالایی دارد و برای مخاطبان جوانتر ممکن است نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، زبان پیچیده و استفاده از صنایع ادبی پیشرفته، درک آن را برای سنین پایینتر دشوار میکند.
غزل شمارهٔ ۲۵۲۵
هویی کشید کلک قیامت صریر من
صد نیستان گداخت گره در صفیر من
خاک زمین فقر گلستان دیگر است
زان چشم بلبلی که دمید از حصیر من
هر جا عیار اول و آخرگرفتهاند
خطیست از قلمرو کلک دبیر من
چون نقطهام نشاند به صد عرش امتیاز
جز پشت ناخنی که ندارد سریر من
فرصت شمار کاغذ آتش زدهست عمر
از زود یک دو گام به پیش است دیر من
پوشیده نیست راز هواداری عدم
پیداست از نفس که چه دارد ضمیر من
زین دامگاه گر بپرد کس کجا رود
پرواز حیرتست ز مرغ اسیر من
رفتم ز خویش لیک به پهلوی عاجزی
برخاستن چو سایه نشد دستگیر من
در عرصهای که نیست نشان غیر بینشان
چون نی نفس بس است پر و بال تیر من
چون صبح خرقهایست نفس باف نیستی
باری که بستهاند به دوش فقیر من
زین قامت خمیدهٔ صد حرص در رکاب
غافل نیام هنوز جوان است پیر من
گردی که کردهام عرقی کن فرو نشان
پرواز تا کی ای ادب ناگزیر من
بیدل شکست چینی دل را علاج نیست
نقاش صنع، مو نکشید از خمیر من
صد نیستان گداخت گره در صفیر من
خاک زمین فقر گلستان دیگر است
زان چشم بلبلی که دمید از حصیر من
هر جا عیار اول و آخرگرفتهاند
خطیست از قلمرو کلک دبیر من
چون نقطهام نشاند به صد عرش امتیاز
جز پشت ناخنی که ندارد سریر من
فرصت شمار کاغذ آتش زدهست عمر
از زود یک دو گام به پیش است دیر من
پوشیده نیست راز هواداری عدم
پیداست از نفس که چه دارد ضمیر من
زین دامگاه گر بپرد کس کجا رود
پرواز حیرتست ز مرغ اسیر من
رفتم ز خویش لیک به پهلوی عاجزی
برخاستن چو سایه نشد دستگیر من
در عرصهای که نیست نشان غیر بینشان
چون نی نفس بس است پر و بال تیر من
چون صبح خرقهایست نفس باف نیستی
باری که بستهاند به دوش فقیر من
زین قامت خمیدهٔ صد حرص در رکاب
غافل نیام هنوز جوان است پیر من
گردی که کردهام عرقی کن فرو نشان
پرواز تا کی ای ادب ناگزیر من
بیدل شکست چینی دل را علاج نیست
نقاش صنع، مو نکشید از خمیر من
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.