هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که از مفاهیمی مانند عشق، جستجوی حقیقت، و رهایی از دنیای مادی سخن میگوید. شاعر از مخاطب میخواهد تا به درون خود بنگرد و حقیقت وجودی خویش را کشف کند. همچنین، از مفاهیمی مانند نور، آفتاب، دریا، و آتش به عنوان نمادهایی برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی استفاده شده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات و فلسفه دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۵۱
نشانیهاست در چَشمَش نِشانش کُن نِشانش کُن
زِ من بِشْنو که وقت آمد کَشانَش کُن کَشانَش کُن
بَرآمَد آفتابِ جانْ فْزون از مشرق و مغرب
بیا ای حاسِد اَرْ مَردی نَهانش کُن نَهانش کُن
از این نُکته مَنَم در خون خدا داند که چونَم چون
بیا ای جانِ روزاَفْزون بَیانش کُن بَیانش کُن
بَیانش کرده گیر ای جان نه آن دریاست وآن مَرجان
نیارامَد به شَرحَش جان عِیانش کُن عِیانش کُن
عِیانش بودِ ما آمد زیانش سودِ ما آمد
اگر تو سودِ جان خواهی زیانش کُن زیانش کُن
یکی جان خواهد آن دریا همه آتش نَهنگ آسا
اگر داری چُنین جانی رَوانش کُن رَوانش کُن
هر آن کو بَحْربین باشد فَلَک پیشَش زمین باشد
هر آن کو نی چُنین باشد چُنانش کُن چُنانش کُن
بُرون جِه از جهانْ زوتَر دَرآ در بَحْرِ پُرگوهر
جَهَندهست این جهان بِنْگَر جهانش کُن جهانش کُن
اگر خواهی که بُگْریزی زِ شاهِ شَمسِ تبریزی
مَپَرّان تیرِ دَعوی را کَمانش کُن کَمانش کُن
زِ من بِشْنو که وقت آمد کَشانَش کُن کَشانَش کُن
بَرآمَد آفتابِ جانْ فْزون از مشرق و مغرب
بیا ای حاسِد اَرْ مَردی نَهانش کُن نَهانش کُن
از این نُکته مَنَم در خون خدا داند که چونَم چون
بیا ای جانِ روزاَفْزون بَیانش کُن بَیانش کُن
بَیانش کرده گیر ای جان نه آن دریاست وآن مَرجان
نیارامَد به شَرحَش جان عِیانش کُن عِیانش کُن
عِیانش بودِ ما آمد زیانش سودِ ما آمد
اگر تو سودِ جان خواهی زیانش کُن زیانش کُن
یکی جان خواهد آن دریا همه آتش نَهنگ آسا
اگر داری چُنین جانی رَوانش کُن رَوانش کُن
هر آن کو بَحْربین باشد فَلَک پیشَش زمین باشد
هر آن کو نی چُنین باشد چُنانش کُن چُنانش کُن
بُرون جِه از جهانْ زوتَر دَرآ در بَحْرِ پُرگوهر
جَهَندهست این جهان بِنْگَر جهانش کُن جهانش کُن
اگر خواهی که بُگْریزی زِ شاهِ شَمسِ تبریزی
مَپَرّان تیرِ دَعوی را کَمانش کُن کَمانش کُن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.