هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و امیدواری به معشوق سخن می‌گوید، اما در عین حال از درد و رنج ناشی از این عشق نیز شکایت دارد. او از انتظار کشیدن برای دیدار معشوق و تأثیر عمیق نگاه و غمزه‌های او بر دلش می‌گوید. همچنین، شاعر از گذر زمان و عدم رسیدن به فصل خوشبختی اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و اندوه نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۳۷۵

مده تسلی ام از صلحِ بیم دار هنوز
که می شوم به فریبت امیدوار هنوز

مباد روز قیامت، به وعده گاه بیا
که دل نشسته در آن جا به انتظار هنوز

به دست بوس تو از ذوق، جان برآمد، لیک
نبرده زخم از این لذت، شکار هنوز

فروگرفت در و بام دیده را حیرت
نگشته گرم نگاه به روی یار هنوز

شوم فدای تو ای دل، که جمله خوبی، لیک
ز یاد غمزهٔ او می شوی فگار هنوز

خزان گرفت گلستان عیش را، عرفی
ندیده خرمی فصل نو بهار هنوز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.