هوش مصنوعی: این شعر از قاآنی درباره ناامیدی از عشق و وفاداری است. شاعر از بیهودگی دل بستن به کسی که عهدشکن است سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که باید از چنین روابطی دوری کرد. همچنین، او از بی‌وفایی یار و دردهای عشق نافرجام می‌نالد و در نهایت به پذیرش و صبر در برابر این شرایط اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند ناامیدی، شکست در عشق و عهدشکنی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۳

واجب نبود دل به بتی بیهده بستن
کو را نبود شیوه به جز عهد شکستن

هر دوست که با دوست ندارد سر پیمان
میباید از او رشتهٔ پیوند گسستن

چون یار ندارد خبر از یار چه حاصل
نالیدن و خون خوردن و بر خاک نشستن

یاری که وفا بیند و با غیر شود یار
شرطست برو از سر عبرت نگرستن

چون باد خزان آمد و گل رفت به تاراج
ای ابر بهاری چه برآید ز گرستن

هر بنده که بگریخت ز احسان خداوند
آزاد کنش کو نشود رام به بستن

بر زشت نکویی نتوان بست به زنجیر
از مشک سیاهی نتوان برد به شستن

با یار بگویید که از تیر ملامت
انصاف نباشد دل ما این همه خستن

زین پیش همه کام تو می‌جستم و اکنون
امید ندارم به جز از دام تو جستن

جان دادم و افسوس که جان نیست گیاهی
کو زنده شود سال دگر باز به رستن

قاآنی ازین پس ز خیال تو صبورست
با آنکه محالست صبوری ز تو جستن
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.