۲۷۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۰۳

هرچه بینی جمله آیات وی است
علم او آئینهٔ ذات وی است

ساقی ما می به ما بخشد مدام
ذره و خورشید جامات وی است

نور چشم ما نماید او به او
عین او باشد که مرآت وی است

چیست عالم سایه بان پادشاه
جزو و کل مجموع رایات وی است

عشق او رخ می نهد فرزین برد
عقل شطرنج از شه مات وی است

خوش خیالی نقش می بندیم ما
در نظر ما را خیالات وی است

عقل اگر گوید خلاف عاشقان
قول او مشنو که طامات وی است

عارفی گردم ز غایت می زنم
راست می گوید که غایات وی است

نعمت الله پادشاهی می کند
در همه عالم ولایات وی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.