هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق به معشوق، رهایی از تعلقات دنیوی، و مستی عشق سخن می‌گوید. او از شکستن توبه و افتادن دوباره در دام عشق و شراب یاد می‌کند و به ستایش آزادی روح و دل‌باختگی می‌پردازد. همچنین، اشاره‌ای به نقش اشک‌های جاری مانند رود دجله و امید به آبادانی دوباره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره به مستی و شراب‌خواری نیاز به درک بالاتری از مفاهیم نمادین دارد.

غزل شمارهٔ ۹۱۶

مرغ دل در دام زلف دلبری افتاده باز
عشق جانان جان ما بر باد خواهد داد باز

زاهد خلوت نشین از خان و مان دل برگرفت
مجلسی مستانه در کوی مغان بنهاد باز

توبه بشکستیم و دیگر در شراب افتاده ایم
هر که آمد سوی ما مانند ما افتاد باز

بر خیال عقل بی بنیاد بی بنیادی من
تا چه آید بر سرت زین عقل بی بنیاد باز

روی دل بر درگه سلطان خود آورده ایم
آمده بر درگه شه بنده ای آزاد باز

آب چشم ما چو دجله می رود هر سو روان
شاید ار معمور سازد خطهٔ بغداد باز

خوش گشادی از گشاد نعمت الله یافتیم
تا در میخانه را بر روی ما بگشاد باز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.