۲۴۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۵۴

بیا ای نور چشم اهل بینش
به نور او جمال او ببینش

نیازی کن اگر او می کند ناز
به جان می کش تو ناز نازنینش

نثار تو است گنج کنت کنزا
مراد او توئی از آفرینش

اگر عالم تو را بخشد خداوند
تو او را از همه عالم گزینش

هوای آبرو داری که یابی
بیا با ما در این دریا نشینش

گهی سازی زند گاهی نوازد
هم آن آرام جانست و هم اینش

جهان روشن شده از نعمت الله
نماید نور سید در جبینش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.