هوش مصنوعی: شاعر در این متن ابراز می‌کند که نمی‌تواند از می، صحبت رندان، و لحظات با حریفان جدا شود. او تأکید می‌کند که بدون ساغر، شاهد، و می، زندگی برایش ممکن نیست و از جدایی از دلبر و مجلس جانان ناتوان است. همچنین، او از دردهای پنهان و رازهای درونی خود سخن می‌گوید و اعلام می‌کند که توبه از می‌نوشی برایش غیرممکن است.
رده سنی: 18+ متن به موضوعاتی مانند می‌گساری و عشق‌ورزی اشاره دارد که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال مناسب نباشد. همچنین، مضامین عرفانی و پیچیدگی‌های احساسی آن درک عمیق‌تری می‌طلبد.

غزل شمارهٔ ۱۱۱۰

من ترک می و صحبت رندان نتوانم
یک لحظه جدائی ز حریفان نتوانم

بی ساغر و بی شاهد و بی می نتوان بود
بی دلبر و بی مجلس جانان نتوانم

هرگز ندهم جام می ازدست زمانی
جان است رها کردن آسان نتوانم

گوئی که بکن توبه ازین باده پرستی
زنهار مگو خواجه که من آن نتوانم

سریست مرا در سر و با کس نتوان گفت
دردیست مرا در دل و درمان نتوانم

در کوی خرابات مغان مست و خرابم
بودن نفسی بی می و مستان نتوانم

در دیدهٔ من نقش خیال رخ سید
نوریست که پیدا شده پنهان نتوانم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.