هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و اشتیاق به معشوق و طلب شفا و درمان از او سخن میگوید. او بیان میکند که هرکس به نوعی از معشوق چیزی میطلبد، اما او خود معشوق را میخواهد. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند فنا، بقا، و طلب کیمیا از معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم فلسفی مانند فنا و بقا نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۱۳۰
خسته حالیم و ز زلف تو شفا می طلبیم
دردمندیم و ز وصل تو دوا می طلبیم
هر کسی را ز تو گر هست به نوعی طلبی
ما به هر وجه که هست از تو تو را می طلبیم
از خدا نعمت جنت طلبد زاهد و ما
به خدا گر ز خدا غیر خدا می طلبیم
آنکه ما می طلبیمش همه دانند و لیک
نیست ما را که بگوئیم کرا می طلبیم
مشکل اینست که سعی طلب ما هرگز
نرسیده است بدان جای که ما می طلبیم
کیمیائی که مس قلب از او زر گردد
به یقین از نظر پاک شما می طلبیم
گر بقا می طلبی باش فنا چون سید
ما ز خود ناشده فانی چه بقا می طلبیم
دردمندیم و ز وصل تو دوا می طلبیم
هر کسی را ز تو گر هست به نوعی طلبی
ما به هر وجه که هست از تو تو را می طلبیم
از خدا نعمت جنت طلبد زاهد و ما
به خدا گر ز خدا غیر خدا می طلبیم
آنکه ما می طلبیمش همه دانند و لیک
نیست ما را که بگوئیم کرا می طلبیم
مشکل اینست که سعی طلب ما هرگز
نرسیده است بدان جای که ما می طلبیم
کیمیائی که مس قلب از او زر گردد
به یقین از نظر پاک شما می طلبیم
گر بقا می طلبی باش فنا چون سید
ما ز خود ناشده فانی چه بقا می طلبیم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.