۲۶۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۹۶

ما آشنای خویشیم بیگانگی رها کن
دُردی به ذوق می نوش درد دلت دوا کن

در بحر ما قدم نه با ما دمی برآور
آب حیات ما نوش میلی به سوی ما کن

خواهی که پادشاهی یابی چو بندگانش
بر درگه کریمان در یوزه چون گدا کن

داری هوا که گردی سردار بر در او
در پای دار سر نه هم ترک دو سرا کن

هر مظهری که بینی جام جهان نمائیست
مظهر در او هویداست نظّارهٔ خدا کن

جام شراب می نوش شادی روی رندان
مستانه این چنین کار بی روی و بی ریا کن

با سید خرابات رندانه عهد بستی
مشکن تو عهد خود را آن عهد را وفا کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.