۲۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۰۸

ای منور دیدهٔ مردم به نور روی تو
عالمی آشفته چون باد صبا از بوی تو

عقل می خواهد که گردد گرد کوی تو ولی
گرد اگر گردد نگردد هیچ گرد کوی تو

هر چه می بینم بود در چشم من آئینه ای
می نماید در نظر نقش خیال روی تو

گر به کعبه می روم یا می روم در میکده
واقفی بر حال من باشم به جستجوی تو

ما در این دریا به هر سوئی که کشتی می رود
می رویم و رفتن ما نیست الا سوی تو

قیمت یک موی تو دنیی و عقبی کی دهد
کی ستانم کی دهد یک تارئی از موی تو

زاهد مخمور باشد روز و شب در گفتگو
سید سرمست ما دائم به گفتگوی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.