هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از حضور معشوق الهی در زندگی خود سخن می‌گوید. او از احساسات و حالات روحی خود در مواجهه با این حضور صحبت می‌کند و به جستجوی معشوق در درون خود اشاره می‌کند. شاعر از زبان عشق و سکوت به عنوان ابزارهایی برای درک این حضور استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۷۲

هم آگَهْ و هم ناگَهْ، مهمانِ من آمد او
دل گفت که کی آمد؟ جان گفت مَهِ مَهْ رو

او آمد در خانه، ما جُمله چو دیوانه
اَنْدَر طَلَبِ آن مَهْ، رفته به میانِ کو

او نَعره زنان گشته از خانه که این جایَم
ما غافِل از این نَعْره، هم نَعْره زنان هر سو

آن بُلبُل مَستِ ما، بر گُلْشَنِ ما نالان
چون فاخْته ما پَرّان، فریادکُنان، کوکو

در نیم شبی جُسته جمعی که چه؟ دُزد آمد
وان دُزد هَمی‌گوید دُزد آمد و آن دُزد او

آمیخته شُد بانگَش، با بانگِ همه زان سان
پیدا نشود بانگَش در غُلغُله‌شان یک مو

وَهْوَ مَعَکُم یعنی با توست دَرین جُستن
 آن گَهْ که تو می‌جویی، هم در طَلَبْ او را جو

نزدیک‌تر است از تو با تو، چه رَوی بیرون
چون بَرفْ گُدازان شو، خود را تو زِ خود می‌شو

از عشقْ زبان رویَد، جان را مَثَلِ سوسَن
می‌دار زبانْ خامُش، از سوسن گیر این خو
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.