هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و جدایی، درد و رنج، و تأثیرات عاطفی این روابط سخن میگوید. او از حالات روحی خود مانند غرق شدن در شراب، عشق به یار، و تأثیرات نور و بوی گل بر دلش صحبت میکند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند فکر، حکمت، و تفاوت بین گفتار و دل اشاره میکند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی، فلسفی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۲۳۰۵
کِی باشد من با تو باده به گِرو خورده؟
تو بُرده و من مانده، من خِرقه گِرو کرده
در مَیْ شُده من غَرقه، چون ساغَر و چون کوزه
با یار دَرافتاده بیحاجِب و بیپَرده
صد نوشِ تو نوشیده، تشریفِ تو پوشیده
صد جوشْ بِجوشیده این عالَمِ اَفْسُرده
از نورِ تو روشنْ دل، چون ماهْ زِ نورِ خور
وَزْ بویِ گُلَت خوش ْدل، چون روغَنِ پَروَرده
تا خود چه فُسون گفتی با گُل که شُد او خندان
تا خود چه جَفا گفتی با خارکِ پَژمُرده
یک لحظه بِخَندانی، یک لحظه بِگِریانی
ای نادره صَنْعَتها در صُنْعْ درآورده
عاقل زِ تو نازارَد زان رویْ که زشت آید
ظُلمَت زِمَه آشفته، خاری زِ گُل آزُرده
بَس غُصّه رَسول آمد از مُنْعِم و میگوید
دَه مَرده شِکَر خوردی، بُگذار یکی مَرده
پس فکر چو بَحْر آمد، حِکْمَت مَثَلِ ماهی
در فکرْ سُخَن زنده، در گفتْ سُخَن مُرده
نی فکر چو دام آمد؟ دریا پَسِ این دام است
در دام کجا گُنجَد، جُز ماهیِ بِشْمُرده؟
پس دلْ چو بهشتی دان، گُفتارِ زبانْ دوزخ
وین فکر چو اَعْرافی، جایِ گُنَه و خُرده
تو بُرده و من مانده، من خِرقه گِرو کرده
در مَیْ شُده من غَرقه، چون ساغَر و چون کوزه
با یار دَرافتاده بیحاجِب و بیپَرده
صد نوشِ تو نوشیده، تشریفِ تو پوشیده
صد جوشْ بِجوشیده این عالَمِ اَفْسُرده
از نورِ تو روشنْ دل، چون ماهْ زِ نورِ خور
وَزْ بویِ گُلَت خوش ْدل، چون روغَنِ پَروَرده
تا خود چه فُسون گفتی با گُل که شُد او خندان
تا خود چه جَفا گفتی با خارکِ پَژمُرده
یک لحظه بِخَندانی، یک لحظه بِگِریانی
ای نادره صَنْعَتها در صُنْعْ درآورده
عاقل زِ تو نازارَد زان رویْ که زشت آید
ظُلمَت زِمَه آشفته، خاری زِ گُل آزُرده
بَس غُصّه رَسول آمد از مُنْعِم و میگوید
دَه مَرده شِکَر خوردی، بُگذار یکی مَرده
پس فکر چو بَحْر آمد، حِکْمَت مَثَلِ ماهی
در فکرْ سُخَن زنده، در گفتْ سُخَن مُرده
نی فکر چو دام آمد؟ دریا پَسِ این دام است
در دام کجا گُنجَد، جُز ماهیِ بِشْمُرده؟
پس دلْ چو بهشتی دان، گُفتارِ زبانْ دوزخ
وین فکر چو اَعْرافی، جایِ گُنَه و خُرده
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.