هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد و رنج عاشقانه، بی‌قراری دل، و ناامیدی از زندگی است. شاعر از بی‌تابی دل، نبود آرامش، رنج‌های عشق، و سنگینی بار غم سخن می‌گوید و احساس می‌کند که هیچ‌کس نمی‌تواند غم او را کاهش دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۹

می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مرا
نیست چون ریگ روان آسایش منزل مرا

شهری عشقم، به سنگ کودکان خو کرده ام
برنچیند دامن صحرا غبار از دل مرا

گر چه از آزادگانم می شمارند اهل دید
رفته است از بار دل چون سرو، پا در گل مرا

می کند خون در دلم هر ساعت از چین جبین
می کشد با اره از سنگین دلی قاتل مرا

چون چراغ صبح دارم نقد جان در آستین
می توان کردن به دست افشاندنی بسمل مرا

چون حباب از روی دریا دیده من روشن است
می زند در چشم، خاک اندیشه ساحل مرا

ناخن تدبیر چون برگ خزان بر خاک ریخت
وا نشد از کار دل یک عقده مشکل مرا

نیست چون قسمت، چه حاصل رزق اگر صد خرمن است؟
باد در دست است چون غربال از حاصل مرا

می دهد از سادگی اندام، آتش را به چوب
آن که می خواهد به چوب گل کند عاقل مرا

فرصت خاریدن سر نیست در اقلیم عقل
وقت ساقی خوش، که گاهی می کند غافل مرا

گر چه چون آیینه خاموشم ز حرف نیک و بد
گرد کلفت روز و شب فرش است در منزل مرا

گردم اما برنمی دارم سر از پای ادب
با دو صد زنجیر نتوان بست بر محمل مرا

هر که را باری است صائب بر دل من می نهد
نیست همراهی که بردارد غمی از دل مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.