هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مفاهیمی مانند عشق، رهایی از تعلقات دنیوی، سکوت و گنجینه درون، و ناپایداری زندگی می‌پردازد. شاعر از دل‌های وارسته، دیار عشق، خامشی به عنوان گنجینه، و ناسازی دنیا سخن می‌گوید. همچنین، از اشک، آوارگی، و پنهان‌کاری عشق در جامعه یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به ناپایداری زندگی و عشق پنهانی نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۹۶

نیست پروای فنای خود دل وارسته را
تیغ خضر راه باشد دست از جان شسته را

در دیار عشق کس را دل نمی سوزد به کس
از تب گرم است اینجا شمع بالین خسته را

آه اوراق دلم را هر یکی جایی فکند
رشته شد مقراض از ناسازی این گلدسته را

عیش دنیا بی طراوت می کند رخسار را
پوست بر تن خشک شد از هرزه خندی پسته را

سینه ها را خامشی گنجینه گوهر کند
یاد دارم از صدف این نکته سر بسته را

تا مهش در هاله خط رفت، شد پا در رکاب
باعث آوارگی گردد کمر گلدسته را

در دیار ما که دارد عشق پنهانی رواج
سکه قلب است رخسار به ناخن خسته را

دعوی آهستگی ای مور پیش ما مکن
نقش پا هرگز نباشد مردم آهسته را

در حریم دل ندارد راه، فکر دوربین
هیچ کس نگشوده است این نامه سر بسته را

بر ورق نتوان به زنجیر مدادش بند کرد
شهپر برق است بر تن مصرع برجسته را

رشته اشک مرا بنگر، ندیدستی اگر
در گره از پای تا سر، رشته نگسسته را

ای صبا مشت سپندی بر سر آتش بریز
گر بپرسد یار حال صائب دلجسته را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.