هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به موضوعاتی مانند عشق، پاکی دل، بی‌کینگی، و آیینه به عنوان نماد صداقت و روشنایی می‌پردازد. شاعر تأکید می‌کند که دل پاک مانند آیینه است و عشق به‌صورت طبیعی در آن جریان دارد. همچنین، او از مفاهیمی مانند یکرنگی، پرهیز از کینه، و ارزش گوهر وجودی انسان سخن می‌گوید.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی این شعر برای درک و تجربه نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات عرفانی ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۳

هست یک نسبت به نیک و بد دل بی کینه را
نیست صدر و آستانی خانه آیینه را

راز عشق از دل تراوش می کند بی اختیار
آب این گوهر به طوفان می دهد گنجینه را

نسبت یکرنگی طوطی است باغ دلگشا
نیست از زنگار در خاطر غبار آیینه را

دامن پاک گهر از گرد تهمت فارغ است
ابر اگر بر سینه دریا گذارد سینه را

چشم خونخوار ترا خط کرد با من مهربان
گر چه نتوان دوست کردن دشمن دیرینه را

گوشه چشمی اگر باشد ازان وحشی غزال
سهل باشد نافه کردن خرقه پشمینه را

برنمی دارد فشار قبر دست از دامنت
تا ز روی دل نیفشانی غبار کینه را

بر گرفت از خاک تا آیینه را عکس رخت
آب خضر از دور می بوسد زمین آیینه را

می تواند کرد صائب روی عالم را به خود
هر که چون آیینه سازد پاک، لوح سینه را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.