هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و غنایی است که با استفاده از تصاویر و استعاره‌های پیچیده، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، جستجوی معنوی، و رابطه انسان با طبیعت و هستی می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند گل، ابر، خورشید، و یوسف به عنوان نمادهایی برای بیان احساسات عمیق و مفاهیم عرفانی استفاده کرده است.
رده سنی: 18+ متن از نظر زبانی و محتوایی پیچیده است و درک کامل آن نیازمند آشنایی با ادبیات عرفانی و نمادهای شعر کلاسیک فارسی است. همچنین، برخی از مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۰

فارغ است از سیر گل مجنون سرگردان ما
نقش پای ناقه لیلی است گلریزان ما

فیض ما دیوانگان کم نیست از ابر بهار
خوشه بندد دانه زنجیر در زندان ما

تا نسوزد تخم دلها را نیفشاند به خاک
داغ دارد ابر را تردستی دهقان ما

از طراوت سایه اش میراب گلشن ها شود
نبض هر خاری که گیرد دیده گریان ما

چون صدف در دامن ما نیست جز در یتیم
وقت ابری خوش که برمی خیزد از دامان ما

می کشد در خاک و خون از طعنه بی طاقتی
دیده قربانیان را دیده حیران ما

جوهر آیینه ما گر نماید خویش را
تخته از بال و پر طوطی شود دکان ما

سبزه خوابیده ما می زند پهلو به چرخ
سرو کوتاهی است عمر خضر از بستان ما

از بریدن پنجه خورشید و مه دارد خطر
گر برون آید ز خلوت یوسف کنعان ما

از کمند ما نگارین است دایم ساق عرش
آسمان، گردی است از فکر سبک جولان ما

کیست گردون تا تواند هم نبرد ما شدن؟
زهره شیران فشاند آب در میدان ما

تخته نتوان کرد از کشتی دکان بحر را
خواب هیهات است پوشد دیده گریان ما

می توان از سینه روشن ضمیران جمع کرد
گر بشوید آسمان سنگدل دیوان ما

فیض ما بر سالکان تشنه لب پوشیده نیست
می درخشد از سیاهی چشمه حیوان ما

عیب، صائب می شود در چشم پاک ما هنر
دیو را یوسف نماید پله میزان ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.