هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر سبک هندی، بیانگر احساسات عمیق و عرفانی شاعر است. او از وحدت وجود، عشق به معشوق، تأملات فلسفی و رنج‌های درونی خود سخن می‌گوید. تصاویر شاعرانه مانند گل، بهار، خون، آینه و... برای بیان مفاهیم انتزاعی به کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده و واژگان ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۱۵

هر نفس تازه گلی زیب کنارست مرا
دایم از جوش سخن، جوش بهارست مرا

کمر وحدت من نیست به جز حلقه فکر
چون سر غنچه به زانو سر و کارست مرا

نام منصور من از فکر بلندی گیرد
سر زانوی تأمل، سر دارست مرا

می چکد خون چو کباب از سخن رنگینم
سینه از ناخن اندیشه فگارست مرا

روی دل بر سر گفتار مرا می آرد
هر چه جز دل بود آیینه تارست مرا

چون شرر نیست مرا کار به هر تردامن
صحبت سوختگان باغ و بهارست مرا

سایه شهر بود بر دل من کوه گران
دامن دشت جنون، دامن یارست مرا

می شود از نفس صبح، چراغم خاموش
صیقل آینه دل، شب تارست مرا

نیست در آینه ام نقش دگر جز رخ دوست
چشم بر هر چه فتد روی نگارست مرا

نکند دایره عیش مرا بی پرگار
نقطه دل که چو مرکز به قرارست مرا

ساغری در خور من نیست درین میکده ها
ورنه تسبیح ریا حلقه مارست مرا

گر چه پر گل بود از گریه من دامن دشت
رزق، چون آبله از نشتر خارست مرا

می توانم به دغا کرد حریفان را مات
مانع راهزنی، راه قمارست مرا

آه ازان روز که از پرده برآید صائب
نغمه هایی که گره در رگ تارست مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.