۲۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۳۵

می کند گرم طلب شعله آواز مرا
می شود زمزمه بال و پر پرواز مرا

سرمه خامشی من بود از تنهایی
می شود ناله دو بالا ز هم آواز مرا

آنقدر تنگدل از نقش پر و بال خودم
که مه عید بود چنگل شهباز مرا

می کند مست مرا ناله مرغان چمن
بود از نغمه رنگین می شیراز مرا

منم آن دایره بی سر و پا چون گردون
که خبر نیست ز انجام و ز آغاز مرا

نتراود ز لبم چون لب پیمانه سخن
نشود بی خبری پرده در راز مرا

بار منت به دل روشن شمع است گران
بیشتر دست حمایت گزد از گاز مرا

زده ام مهر خموشی به لب خود صائب
نیست پروا ز سخن چینی غماز مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.