هوش مصنوعی: شاعر با زبانی عاشقانه و پراحساس از معشوق خود می‌خواهد که از دوری او رنج می‌برد و با استفاده از تصاویر زیبا مانند گل، صبح، شمع و ... از معشوق می‌خواهد که به او نزدیک شود و رنج دوری را پایان دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای سنین پایین‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۹۹

یک بار بی خبر به شبستان من درآ
چون بوی گل، نهفته به این انجمن درآ

از دوریت چو شام غریبان گرفته ایم
از در گشاده روی چو صبح وطن درآ

تا چند در لباس توان کرد عرض حال؟
یک ره به خلوتم به ته پیرهن درآ

مانند شمع، جامه فانوس شرم را
بیرون در گذار و به این انجمن درآ

خونین دلان ز شوق لقای تو سوختند
خندان تر از سهیل به خاک یمن درآ

دست و دلم ز دیدنت از کار رفته است
بند قبا گشوده به آغوش من درآ

آیینه را ز صحبت طوطی گزیر نیست
ای سنگدل به صائب شیرین سخن درآ
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.