هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت شیشه و دل‌های شکننده اشاره دارد و از استعاره‌های مختلفی مانند شراب، سنگ، و خنده برای بیان مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی استفاده می‌کند. شاعر از شکنندگی دل و زندگی سخن می‌گوید و هشدار می‌دهد که چگونه غرور و بی‌احتیاطی می‌تواند باعث شکست شود. همچنین، شعر به مفاهیمی مانند عشق، رازداری، و پذیرش افتادگی در زندگی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها مانند شراب و خرابات نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک دارند.

غزل شمارهٔ ۷۴۳

دایم ز نازکی است دل افگار شیشه را
خون می چکد مدام ز گفتار شیشه را

یادآور از خمار گلوگیر صبحگاه
خالی مکن ز باده به یکبار شیشه را

هر چند خوشگوار بود باده غرور
زین می فزون ز سنگ نگه دار شیشه را

از خنده صلح کن به تبسم که می شود
قالب تهی ز خنده بسیار شیشه را

شاید به جوی رفته کند آب بازگشت
چون شد تهی ز باده، مبین خوار شیشه را

در شکوه های تلخ مرا اختیار نیست
می آورد شراب به گفتار شیشه را

چون آمدی به کوی خرابات بی طلب
بر طاق نه صلاح و فرود آر شیشه را

دل می دود به سنگ ملامت به زور عشق
می سازد این شراب جگردار شیشه را

باشد قدح همیشه ز افتادگی عزیز
از سرکشی کنند نگونسار شیشه را

در محفلی که راز شرر می جهد ز سنگ
ما کرده ایم پرده اسرار شیشه را

با مشت خاک من چه کند آتشین میی
کآورد در سماع فلک وار شیشه را

سنگ و سبوست دشمنی توبه و شراب
تا از خم است پشت به کهسار شیشه را

در ساغر من است شرابی که می برد
بیخود به سیر کوچه و بازار شیشه را

این باده ای که آن لب میگون رسانده است
چون نار شق کند دل بسیار شیشه را

صید از حرم برون چو نهد پای، کشتنی است
زنهار زیر خرقه نگه دار شیشه را

خوردم فریب چرخ به همواریی که داشت
کردم غلط به مرهم زنگار شیشه را

بر چرخ سست عهد منه دل ز سادگی
طاق شکسته نیست سزاوار شیشه را

صائب ز پرده داری ناموس شد خلاص
هر کس شکست بر سر بازار شیشه را
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.