هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق عاشقانه، نگرانی‌های فلسفی و اجتماعی، و تأملات عرفانی است. شاعر از عشق، فتنه‌های زمانه، و رهایی از دغدغه‌های مادی سخن می‌گوید و با تصاویر شاعرانه مانند چشم مخمور، رگ ابری، و غزال چشم، فضایی پراحساس و نمادین خلق می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، برای درک و تجربه‌ی کامل مخاطب، نیازمند سطحی از بلوغ فکری و ادبی است که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال یافت می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۱۰۳

باز از معموره دلها فغان برخاسته است
چشم مخمور که از خواب گران ساخته است؟

آنچه گرد عارض او می نماید نیست خط
فتنه ها از دامن آخر زمان برخاسته است

چون هدف، گردنکشان را می کشد در خاک و خون
این رگ ابری که از بحر کمان برخاسته است

همت ما نیست چون سرو و صنوبر خاکسار
این نهال از جویبار کهکشان برخاسته است

هست اگر آسایشی زیر فلک، در غفلت است
وای بر آن کس کز این خواب گران برخاسته است

بر زمین ناید ز شادی پایش از طبل رحیل
هر سبکسیری که پیش از کاروان برخاسته است

تا غزال چشم تو گردیده از می شیر گیر
موی بر تن شیر را از نیستان برخاسته است

صید ما افتادگان را حاجت تمهید نیست
تا توجه کرده ای، گرد از نشان برخاسته است

از ظهور عشق، عالم یک دل روشن شده است
احتیاج از رهبر و سنگ نشان برخاسته است

روز و شب چون خونیان دارم به زیر تیغ جای
تا مرا بند خموشی از زبان برخاسته است

گل تمام آغوش گردیده است، پنداری که باز
مرغ بی بال و پری از آشیان برخاسته است

از سبکروحان اثر در خاکدان دهر نیست
کاروان شبنم از ریگ روان برخاسته است

فارغ از اقبال و آسوده است از ادبار چرخ
هر که صائب از سر سود و زیان برخاسته است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.