هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، به توصیف عشق، زیبایی معشوق، و حالات عاشق می‌پردازد. شاعر از عناصر طبیعی مانند آفتاب، ماه، دریا و... برای بیان احساسات خود استفاده کرده است. همچنین، در برخی ابیات به مفاهیم عرفانی مانند وحدت وجود و اضطراب عاشق اشاره شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به خوبی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۱۱۲۲

تا ز روی آتشین او نقاب افتاده است
رعشه غیرت به جان آفتاب افتاده است

خون عرق کرده است از شرم عذارش آفتاب؟
یا ز رویش عکس در جام شراب افتاده است

دیدن جان نیست کار دیده صورت پرست
ورنه رخسار لطیفش بی نقاب افتاده است

می کشد خجلت ز پیچ و تاب آن موی کمر
گر چه زلف عنبرین پر پیچ و تاب افتاده است

خون به جای آب می گردد به چشمش از شفق
تا به رخسار که چشم آفتاب افتاده است؟

سرمه گفتار عاشق می شود پیش از سؤال
بس که چشم شوخ او حاضر جواب افتاده است

آب گرداند به چشم چاه سیمین ذقن
بس که یاقوت لبش خوب آب و تاب افتاده است

گیرد از دست تماشایی عنان اختیار
گر چه از خط حسن او پا در رکاب افتاده است

حال دل در پنجه مژگان او داند که چیست
سینه کبکی که در چنگ عقاب افتاده است

آگه است از پیچ و تاب عاشقان در عین وصل
موجه خشکی که در بحر سراب افتاده است

نیست خالی دل ز آه سرد در دلهای شب
کلبه ویران ما خوش ماهتاب افتاده است

از دل صد پاره ام هر پاره دارد ناله ای
تا که را از دست مینای شراب افتاده است؟

گوهر شهوار گردیده است در مهد صدف
قطره ما گر چه از چشم سحاب افتاده است

گر چه در دریای وحدت نیست موج انقلاب
در سر هر کس هوایی چون حباب افتاده است

برنمی آرد نفس نشمرده صائب از جگر
هر که در اندیشه روز حساب افتاده است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.