هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به موضوعاتی مانند عشق، شوریدگی، طبیعت و فلسفه زندگی می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند آینه، شب، یوسف و یعقوب، لاله و مجنون برای بیان احساسات عمیق و حالات روحی استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۱۶

نه خط از چهره آن آینه سیما برخاست
که درین آینه، جوهر به تماشا برخاست

شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت
هر که برخاست ز جا، سلسله برپا برخاست!

کرد تسلیم به من مسند بیتابی را
هر سپندی که درین انجمن از جا برخاست

هیچ مستی ز پی رقص نخیزد از جای
به نشاطی که دلم از سر دنیا برخاست

یوسفی را که به یعقوب بود روی نیاز
زین چه حاصل که خریدار ز صد جا برخاست؟

شد فلک درصدد معرکه سازی، اکنون
کز دل کودک ما ذوق تماشا برخاست

ظل خورشید جهانتاب، مخلد باشد!
سایه مریم اگر از سر عیسی برخاست

بزم روشن گهران جای گرانجانان نیست
ابر تا گشت گران، از سر دریا برخاست

یادگار جگر سوخته مجنون است
لاله ای چند که از دامن صحرا برخاست

برسان زود به من کشتی می را ساقی
که عجب ابر تری باز ز دریا برخاست!

خضر صد قافله مجنون بیابانی شد
هر غباری که ازین بادیه پیما برخاست

روح سرگشته مجنون غبارآلودست
گردبادی که ازین دامن صحرا برخاست

پا مکش از در دلها که درین لغزشگاه
صائب از خاک ز دریوزه دلها برخاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.