۲۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۹۹

گریه ابر بهار از دل پر درد من است
چهره زرد خزان از نفس سرد من است

به چه تقریب مه از هاله حصاری شده است؟
گر نه شرمنده ز حسن مه شبگرد من است

غوطه در چشمه شمشیر زدن آسان نیست
جای رحم است بر آن کس که هماورد من است

پسته پوچ محال است که خندان گردد
سینه چاک گواه دل پر درد من است

سالها شد که برون رفته ام از خود صائب
آنچه مانده است درین عرصه به جا، گرد من است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.