هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق شاعر از درد و رنج درونی است. او از طبیعت به عنوان نمادی از حالات خود استفاده میکند، مانند ابر بهار که گریه میکند و خزان که چهرهای زرد دارد. شاعر از تنهایی و جدایی از خود سخن میگوید و تنها چیزی که از او باقی مانده، گردی است در این عرصه.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است برای آنها جذاب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد درونی و جدایی از خود نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۹۹
گریه ابر بهار از دل پر درد من است
چهره زرد خزان از نفس سرد من است
به چه تقریب مه از هاله حصاری شده است؟
گر نه شرمنده ز حسن مه شبگرد من است
غوطه در چشمه شمشیر زدن آسان نیست
جای رحم است بر آن کس که هماورد من است
پسته پوچ محال است که خندان گردد
سینه چاک گواه دل پر درد من است
سالها شد که برون رفته ام از خود صائب
آنچه مانده است درین عرصه به جا، گرد من است
چهره زرد خزان از نفس سرد من است
به چه تقریب مه از هاله حصاری شده است؟
گر نه شرمنده ز حسن مه شبگرد من است
غوطه در چشمه شمشیر زدن آسان نیست
جای رحم است بر آن کس که هماورد من است
پسته پوچ محال است که خندان گردد
سینه چاک گواه دل پر درد من است
سالها شد که برون رفته ام از خود صائب
آنچه مانده است درین عرصه به جا، گرد من است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.