هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و انتقادی است که به مفاهیمی مانند آزادی، عشق، رهایی از قید و بندهای دنیوی، و انتقاد از ریاکاری و تقلید کورکورانه می‌پردازد. شاعر از زهد خشک و تقلید بی‌معنا انتقاد می‌کند و به دنبال حقیقت و حیات معنوی است. همچنین، اشاراتی به عشق و جنون عاشقانه و رسیدن به حقیقت وجود دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و تمثیل‌های به کار رفته نیاز به تجربه و دانش بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۵۴۰

خاطر از سبحه و زنار مکدر شده است
ریسمان بازی تقلید مکرر شده است

در خرابات مغان آب حیات است سبیل
خشکی زهد مرا سد سکندر شده است

پای آزاده محال است که در گل ماند
بار دل مانع جولان صنوبر شده است

تا چه دیده است در آن چهره نو خط، کامروز
روی آیینه خراشیده ز جوهر شده است

از کلاه نمد فقر چه گلها چیند
سر هر کس که گرانبار ز افسر شده است

بر غزالان سبکسیر ز سوز نفسم
دامن دشت جنون دامن محشر شده است

شبنم از سعی به سر چشمه خورشید رسید
قطره ماست که زندانی گوهر شده است

گرد هستی نفشانده است به سامان از خود
سالکی را که ز دریا کف پا تر شده است

تا قیامت نشود شمع مزارش خاموش
سینه هر که ز داغ تو منور شده است

آنچنان کز می گلرنگ به دور افتد جام
سر سودا زده از درد سبکتر شده است

تا به آن روی عرقناک نظر وا کرده است
سینه آینه گنجینه گوهر شده است

در محیطی که فلک کشتی طوفانی اوست
نیست غم صائب اگر دامن ما تر شده است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.