۲۱۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۸۰

پاک شد دل چو به آن آینه سیما پیوست
سیل ناصاف نماند چو به دریا پیوست

می کشد سلسله موج به دریا آخر
وقت دل خوش که به آن زلف چلیپا پیوست

مادر از دامن فرزند نمی دارد دست
طعمه خاک شودهر که به دنیا پیوست

سیل چون پهن شود، خرج زمین می گردد
جای رحم است بر آن دل که به صد جا پیوست

هر که دارد نظر پاک، نماند به زمین
سوزن از دیده روشن به مسیحا پیوست

دورگردست ز افسردگی خویش همان
گر به ظاهر کف بی مغز به دریا پیوست

دست در دامن خورشید زند چون شبنم
هر که صائب به دل و دیده بینا پیوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.