هوش مصنوعی: این متن شعری است که مضامینی مانند عشق، رنج، تقدیر، ناامیدی و فلسفه زندگی را در بر می‌گیرد. شاعر از ناپایداری شادی، ناتوانی انسان در برابر تقدیر، عشق بی‌قید و شرط و رنج‌های وجودی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفکر و تجربه زندگی برای درک بهتر دارند.

غزل شمارهٔ ۱۵۹۷

شادی هر که زیادست ز غم، کامل نیست
هر که را خرج ز دخل است فزون، عاقل نیست

دل گردون متأثر نشد از گریه ما
گنه تخم چه باشد چو زمین قابل نیست؟

عاشق آن است که سر بر قدم دار نهد
میوه تا در گرو شاخ بود کامل نیست

طالع حلقه زلف تو کبابم دارد
کز تماشای تو یک چشم زدن غافل نیست

رشته نسبت بی پا و سران همتاب است
گرهی نیست به زلفش که مرا در دل نیست

سیل ویرانه ام، آرام نمی دانم چیست
هیچ سنگی به ره من بتر از منزل نیست

جوش عشق است که در ظرف نگنجد، ورنه
ساغر بحر زیاد از دهن ساحل نیست

خطر قلزم هستی، گل خودکامیهاست
نیست یک موج که در بحر رضا ساحل نیست

گرد هستی اگر از پیش نظر برخیزد
رهروی نیست درین راه که در منزل نیست

چند صائب جگر خود خوری از فکر سخن؟
جز دل چاک، قلم را ز سخن حاصل نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.