هوش مصنوعی: این شعر از فروغ فرخزاد، با تصاویر زیبا و استعاری، به توصیف طبیعت و احساسات شاعرانه می‌پردازد. در آن، عناصری مانند گل، بلبل، شبنم، و باغ به‌کار رفته‌اند تا زیبایی و شور زندگی را نشان دهند. همچنین، شاعر از مفاهیمی مانند عشق، رنج، و صبر سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق و استعاری است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد و نیاز به توضیح داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۶۴۹

فروغ روی تو برقی به خرمن گل ریخت
که جای نغمه شرار از زبان بلبل ریخت

ز سیر باغ نمکسود می شود دلها
نمک به خنده گل بس که شور بلبل ریخت

ز هوش برد چمن را چنان نظاره تو
که شبنم آب مکرر به چهره گل ریخت

نسیم زلف که یارب گذشت ازین گلشن؟
که پیچ و تاب طراوت ز زلف سنبل ریخت

به دیدن از رخ گلهای تازه قانع شو
که هر که چید گل از باغ، خون بلبل ریخت

نبود حوصله سوز اینقدر می گلرنگ
عرق ز چهره ساقی مگر درین مل ریخت؟

حریف برق تجلی که می تواند شد؟
که کوه طور به صحرا ازین تزلزل ریخت

ز چهره عرق افشان او که حرفی گفت؟
که رنگ شرم و حیا لاله لاله از گل ریخت

ز بردباری دشمن خدا نگه دارد!
که بارها دم تیغ از من از تحمل ریخت

کدام سرد نفس رو به این گلستان کرد؟
که همچو برگ: خزان دیده، بال بلبل ریخت

حذر نمی کند از اشک من فلک، غافل
که سیل گریه من صد هزار ازین پل ریخت

شد از عذار تو خورشید آفتاب زده
ز آفتاب اگر رنگ چهره گل ریخت

به زور، می به حریفان دهد غلط بخشی
که زهر در قدح من به صد تأمل ریخت

ز خار زار قدم بر بساط گل دارم
مرا که برگ سفر در قدم توکل ریخت

توقع صله صائب ز نو گلی دارم
که زر به دامن گلچین به رغم بلبل ریخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۴۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.