هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از عشق نافرجام، تنهایی و ناتوانی‌های خود است. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند شکستگی دل، سنگ خوردن مینا، و شمع در فانوس، احساسات عمیق خود را به تصویر می‌کشد. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند عزلت، صبر و تحمل، و یتیمی اشاره می‌کند و از دنیا و مشکلات آن گله می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با مضامین غم‌انگیز و پیچیده، درک این شعر را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'ز کاسه سر منصور باده می‌نوشم' ممکن است نیاز به تفسیر و درک بیشتری داشته باشند.

غزل شمارهٔ ۱۶۵۵

شکستگی دل از دیده ترم پیداست
به سنگ خوردن مینا ز ساغرم پیداست

دهان زخم بود ترجمان تیغ خموش
ز جوی شیر چو فرهاد جوهرم پیداست

ز ناتوانی من خامه می گزد انگشت
که رگ ز صفحه تن همچو مسطرم پیداست

نشد نهفته ز تن داغهای پنهانم
همان ز گرد، سیاهی لشکرم پیداست

چنان که شمع نماید ز پرده فانوس
برون ز نه صدف چرخ گوهرم پیداست

چو بوریاست ز پهلوی خشک بستر من
قماش خواب ز نرمی بسترم پیداست

به غیر موی سر خود مرا کلاهی نیست
گذشتن از سر دنیا ز افسرم پیداست

به حلم دوست دلیل است خواب غفلت من
بهم نخوردن دریا ز لنگرم پیداست

اگر چه بحر گرانمایه است دایه من
همان غبار یتیمی ز گوهرم پیداست

ز کاسه سر منصور باده می نوشم
عیار حوصله من ز ساغرم پیداست

ز گرد خوان فلک زله ای که من بستم
چو ماه عید ز پهلوی لاغرم پیداست

نهان چگونه کنم فیض کنج عزلت را؟
که فتح باب ز نگشودن درم پیداست

ستاره سوخته ای همچو من ندارد عشق
که روز روشن از افلاک اخترم پیداست

توان ز گریه من یافت درد من صائب
شکوه بحر ز سیمای گوهرم پیداست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.