هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و غنایی از صائب تبریزی، شاعر بزرگ سبک هندی، است که در آن شاعر از عشق، رنج، بی‌خودی عرفانی، و رابطه‌اش با شراب کهنه به عنوان نماد حقیقت و روشنگری سخن می‌گوید. او از غم‌هایش، آزادی از دو جهان، و جذبه‌های عرفانی می‌نویسد و خود را درگیر دست تقدیر و عشق می‌بیند. شعر پر از تصاویر شاعرانه و مضامین عمیق عرفانی است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و شناخت ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند شراب (به عنوان نماد عرفانی) و غم‌های وجودی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۳۱

شراب کهنه که روشنگر روان من است
مصاحب من و پیر من و جوان من است

ز فیض بیخودی از هر دو کون آزادم
خط پیاله ز غم ها خط امان من است

ز انفعال گنه دل نمی توان برداشت
وگرنه جذبه توفیق همعنان من است

چه حاجت است به دریوزه ملال مرا؟
خمیر مایه غم، مغز استخوان من است

ازان چو باد صبا گشته ام پریشان سیر
که دست زلف بلند تو در میان من است

دگر چه کار کند سعی طالع وارون؟
که خضر در پی پیچیدن عنان من است

چراغ مرده من آفتاب چون نشود؟
که یک جهان دل روشن نگاهبان من است

به هر روش که فلک سیر می کند شادم
که این سمند سبکسیر، زیر ران من است

بهار در پس دیوار باغ پنهان شد
ز بس که منفعل از چشم خونفشان من است

چگونه سر ز خجالت برآورم از خاک؟
گلی نچید ز من آنکه باغبان من است

نکرده صید ازین صیدگاه چون نروم؟
که گر هما فکنم، زور بر کمان من است

بهار با نفس آتشین لاله و گل
کباب گرمی هنگامه خزان من است

نظر به نعمت الوان روزگارم نیست
چو شمع، توشه من جسم ناتوان من است

بساط سحر کلامان به یکدگر پیچید
عصای موسی من کلک ناتوان من است

ز پاره گشتن پیوند جسم معلوم است
که ماه در ته پیران کتان من است

درین غزل به تأمل نگاه کن صائب
که بهترین غزلهای اصفهان من است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.