هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر شعری مانند آتش، کوثر، گوهر و طوطی، به بیان احساسات عاشقانه و مفاهیم عمیق عرفانی می‌پردازد. شاعر از عشق، فقر و غنای معنوی، و زیبایی‌های معنوی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۴۷

به هر دل آتشی از روی دلبر افتاده است
سپند ماست که از چشم مجمر افتاده است

زلال وصل تو یارب چه خاصیت دارد
کز آتش تو جهانی به کوثر افتاده است

ز خط نگشته بناگوش او غبارآلود
که عکس گرد یتیمی ز گوهر افتاده است

مرا ز گوشه عزلت مخوان به سیر بهشت
که چشم من به تماشای دیگر افتاده است

به بیشی و کمی مال نیست فقر و غنا
ز توست عالم اگر دل توانگر افتاده است

مجوی از دل بی طاقتان عشق قرار
که این سپند به صحرای محشر افتاده است

ز نافه مغز شکارافکنان کند معمور
غزال وحشی ما گر چه لاغر افتاده است

قسم به پاکی ما می خورند جوهریان
چه شد که دامن ما چون گهر تر افتاده است

ستاره ای که من از داغ عشق او دارم
به آفتاب قیامت برابر افتاده است

نگشته پشت لب او ز خط مشکین سبز
که سایه پر طوطی به شکر افتاده است

عجب که روی به آیینه سخن آرد
چنین که طوطی صائب به شکر افتاده است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.