۱۹۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۱۲

ظلم فریادی از ضعیفان است
ناله برق در نیستان است

تیغ بیدادگر دو سر دارد
از هدف بیش تیر نالان است

سفره خاک و خوان گردون را
سر پر شور من نمکدان است

قفس من سواد شهر بود
بال من پره بیابان است

ناله عجز پیش سنگدلان
بانگ اسلام و کافرستان است

جز در حق به هر دری که روی
مد انعام، چوب دربان است

نپذیرد ز هیچ کس احسان
هر که از بندگی گریزان است

رشته عمر مسند آرایان
به درازی مد احسان است

تلخی عیش در قناعت نیست
خاک بر مور شکرستان است

هر کجا بی تکلفی باشد
زندگانی و مرگ آسان است

زندگی صرف خوبرویان کن
به زر قلب یوسف ارزان است

از حیا حسن جاودان ماند
عرق شرم آب حیوان است

گل بی خار این چمن صائب
در گریبان غنچه خسبان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.