۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۲۵

از حریم ما سخن چین چون سخن بیرون برد؟
باد نتوانست نکهت زین چمن بیرون برد

شمع را خاکستر پروانه اینجا سرمه داد
کیست راز عشق را از انجمن بیرون برد؟

در به روی طوطیان آیینه از زنگار بست
این سزای آن که از خلوت سخن بیرون برد

پرتو لعل لب او گر نیفروزد چراغ
راه نتواند تبسم زان دهن بیرون برد

دولت تردامنان پا در رکاب نیستی است
زود شبنم رخت هستی از چمن بیرون برد

شمع تر کرد از عرق پیراهن فانوس را
کیست تا پروانه را از انجمن بیرون برد؟

سرمه خط خامشی گرد لب ساغر کشید
تا مباد از مجلس مستان سخن بیرون برد

هر که می خواهد شود فکر جهانگردش غریب
به که چون صائب گرانی از وطن بیرون برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.