۲۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۷۴

هر که چون آب روان آیینه خود ساده کرد
سرو را چون بندگان در پیش خود استاده کرد

کی به گرد من رسد مجنون، که کوه و دشت را
دور باش وحشت من از غزالان ساده کرد

نغمه رنگین نبرد از جای خود زهاد را
گرچه خم را پایکوبان نشأه این باده کرد

شد به چشمم توتیا گرد یتیمی تا محیط
از صدف گهواره در یتیم آماده کرد

از ملاحت مستی آن لعل میگون کم نشد
کار صد بیهوشدارو این نمک با باده کرد

پاک کرد از آرزوها عشق صادق سینه را
صبح از نقش پریشان آسمان را ساده کرد

تا شود بر پیروان آسان ره دیوانگی
دشت را مجنون صحراگرد من پر جاده کرد

عاشقان پیش تو بیقدرند، ورنه شمع را
انتظار صحبت پروانه ها استاده کرد

کم نشد چون غنچه صائب برگ عیش از خلوتش
هر که از گلشن قناعت با دل نگشاده کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.