هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی، وصال با خدا، سفر روحانی و رهایی از دنیای مادی میپردازد. شاعر از عاشقان صادق میخواهد که به دنبال سعادت و وصال با خدا باشند و از دلبستگیهای دنیوی رها شوند. همچنین، به اهمیت نور الهی و آشنایی با ذات خداوند اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.
غزل شمارهٔ ۲۸۳۷
هَله عاشقانْ بِشارت، که نَمانَد این جُدایی
بِرَسَد وِصالِ دولت، بِکُند خدا خدایی
زِ کَرَم مَزید آید، دو هزار عید آید
دو جهانْ مُرید آید، تو هنوز خود کجایی؟
شِکَرِ وَفا بِکاری، سَرِ روح را بِخاری
زِزَمانه عار داری، به نُهُم فَلَک بَرآیی
کَرَمَت به خود کَشانَد، به مُرادِ دل رَسانَد
غَمِ این و آن نَمانَد، بِدَهَد صَفا صَفایی
هَله عاشقانِ صادق، مَرَوید جُز مُوافِق
که سَعادتیست سابِق، زِدرونِ باوَفایی
به مَقامِ خاک بودی، سَفَرِ نَهان نِمودی
چو به آدمی رَسیدی، هَله تا به این نَپایی
تو مُسافری، رَوان کُن، سَفَری بر آسْمان کُن
تو بِجُنب پاره پاره، که خدا دَهَد رَهایی
بِنِگَر به قَطرهٔ خون، که دِلَش لَقَب نَهادی
که بِگَشت گِردِ عالَم، نه زِراهِ پَرّ و پایی
نَفَسی رَوی به مغرب، نَفَسی رَوی به مشرق
نَفَسی به عَرش و کُرسی، که زِ نورِ اولیایی
بِنِگَر به نورِ دیده، که زَنَد بر آسْمانها
به کسی که نور دادَش بِنِمایْ آشنایی
خَمُش از سُخَن گُزاری، تو مَگَر قَدَم نداری؟
تو اگر بُزرگواری، چه اسیرِ تَنگنایی؟
بِرَسَد وِصالِ دولت، بِکُند خدا خدایی
زِ کَرَم مَزید آید، دو هزار عید آید
دو جهانْ مُرید آید، تو هنوز خود کجایی؟
شِکَرِ وَفا بِکاری، سَرِ روح را بِخاری
زِزَمانه عار داری، به نُهُم فَلَک بَرآیی
کَرَمَت به خود کَشانَد، به مُرادِ دل رَسانَد
غَمِ این و آن نَمانَد، بِدَهَد صَفا صَفایی
هَله عاشقانِ صادق، مَرَوید جُز مُوافِق
که سَعادتیست سابِق، زِدرونِ باوَفایی
به مَقامِ خاک بودی، سَفَرِ نَهان نِمودی
چو به آدمی رَسیدی، هَله تا به این نَپایی
تو مُسافری، رَوان کُن، سَفَری بر آسْمان کُن
تو بِجُنب پاره پاره، که خدا دَهَد رَهایی
بِنِگَر به قَطرهٔ خون، که دِلَش لَقَب نَهادی
که بِگَشت گِردِ عالَم، نه زِراهِ پَرّ و پایی
نَفَسی رَوی به مغرب، نَفَسی رَوی به مشرق
نَفَسی به عَرش و کُرسی، که زِ نورِ اولیایی
بِنِگَر به نورِ دیده، که زَنَد بر آسْمانها
به کسی که نور دادَش بِنِمایْ آشنایی
خَمُش از سُخَن گُزاری، تو مَگَر قَدَم نداری؟
تو اگر بُزرگواری، چه اسیرِ تَنگنایی؟
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.