هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از عشق الهی و وصال با معشوق ازلی سخن می‌گوید. او از فراق و وصال، مستی و سماع، و تأثیرات معنوی این عشق بر جهان و موجودات صحبت می‌کند. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند سعادت، جوانی، و تأثیرات روحانی شراب معنوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم استفاده‌شده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۸۵۲

چو یَقین شُده‌ست دل را که تو جانِ جانِ جانی
بِگُشا دَرِ عِنایَت، که سُتونِ صد جهانی

چو فِراق گشت سَرکَش، بِزَنی تو گَردَنَش خَوش
به قِصاصِ عاشقانَت، که تو صارِمِ زمانی

چو وصال گشت لاغَر، تو بِپَروَرش به ساغَر
همه چیز را به پیشَت خورشی‌ست رایگانی

به حَمَل رَسید آخِر به سَعادت آفتابَت
که جهانِ پیر یابد، زِتو تابشِ جوانی

چه سَماع‌هاست در جان، چه قَرابه‌هایِ ریزان
که به گوش می‌رَسَد زان دَف و بَربَط و اَغانی

چه پُر است این گُلِسْتان، زِ دَمِ هزاردَستان
که زِ‌هایِ و هویِ مَستان، تو میْ از قَدَح ندانی

همه شاخ‌ها شِکُفته، مَلِکانْ قَدَح گرفته
هَمگانْ زِ خویش رفته، به شرابِ آسْمانی

بِرَسان سلامِ جانم تو بِدان شَهان، وَلیکِن
تو کسی به هُش نیابی، که سَلامَشان رَسانی

پَشِه نیز باده خورده، سَر و ریشْ یاوه کرده
نِمْرود را به دَشنه، زِوجود کرده فانی

چو به پَشّه این رَسانَد، تو بگو به پیل چِه دْهَد؟
چه کُنم؟ به شرح نایَد میِ جامِ لامکانی

زِشرابِ جانْ پَذیرش، سگِ کَهْف شیرگیرش
که به گِردِ غار مَستان، نکُند به جُز شَبانی

چو سگی چُنین زِخود شُد، تو بِبین که شیرِ شَرزِه
چو وَفا کُند چه یابَد زِرَحیقِ آن اَوانی؟

تبریز مَشرقی شُد، به طلوعِ شَمسِ دینی
که ازو رَسَد شَرارت به کَواکبِ مَعانی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.