۴۲۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۸۷

گر به این دستور قد یار رعنا می شود
ناله بیتابی عاشق دوبالا می شود

عمر باقی در زوال عمر فانی بسته است
قطره چون واصل به دریا گشت دریا می شود

حسن آتشدست بیتاب است در ایجاد عشق
شمع چون روشن شود پروانه پیدا می شود

سرفرازی از زمین پاک باشد نخل را
دامن مریم پر و بال مسیحا می شود

می کشد عشق غیور از حسن سرکش انتقام
عاقبت یوسف گرفتار زلیخا می شود

شاهد از خارج نمی باید خیانت پیشه را
دزد از تغییر رنگ خویش رسوا می شود

سرکشی شد از خشن پوشی یکی صد نفس را
از خس و خاشاک، آتش بیش رعنا می شود

از سفر گردد دل از نور بصیرت بهره مند
در غریبی گوهر ناسفته بینا می شود

جاده با افتادگی صائب به منزل می رسد
گردباد از بیقراری خرج صحرا می شود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.