هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن یک دانشمند یا فرد دانا از عشق و غم سخن می‌گوید. او از عشق به معشوق و تأثیرات آن بر خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه عشق و لطف معشوق او را از مسیر عادی زندگی خارج کرده و به سمت مدرسه عشق کشانده است. او از رنج‌ها و شیفتگی‌های خود در این مسیر سخن می‌گوید و از معشوق طلب رحمت و بخشش می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی شعری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۶۹

هست اَنْدَر غَمِ تو، دِلْشُده دانشمندی
هَمچو نُقره‌ست در آتشکَده دانشمندی

بر امیدِ کَرَم و رَحْمَتِ بَخشایشِ تو
از رَهِ دور به سَر آمده دانشمندی

هست زُاوباشِ خیالاتِ تو اَنْدَر رَهِ عشق
خسته و شیفته و رَهْ زده دانشمندی

چه زیان دارد خوبیِّ تو را، دوست اگر
قوت یابَد زِ چُنین مایده دانشمندی؟

با چُنین جامِ جُنونی که تو گَردان کردی
کِی بِمانَد به سَرِ قاعده دانشمندی؟

کِه روا دارد انصاف و جُوامَردیِ تو
که به غَمْ کُشته شود بیهُده دانشمندی؟

کِه رَوا دارد خورشیدِ حَقِ گرمی بَخش
که فَسُرده شود از مُجْمِده دانشمندی؟

جانِبِ مدرسهٔ عشقْ کَشیدش لَطَفَت
تا زِ دَرسِ تو بَرَد فایده دانشمندی

نَحْسِ تَربیعِ عَناصِر بِگِرفتَش، رَحْمی
تا مُنَوَّر شود از مَنْقَده دانشمندی

بس سُخَن دارد وَزْ بیمِ مَلالِ دلِ تو
لب بِبَسته‌ست دَرین مَعْبَده دانشمندی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.