هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از استعارهها و تصاویر زیبا، مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی را بیان میکند. شاعر از عناصری مانند کمان، تیر، اسب، و گلها برای انتقال پیامهای خود درباره تسلط بر نفس، عشق، زهد، و زندگی استفاده میکند. متن بر اهمیت کنترل نفس، پرهیز از خودنمایی، و پذیرش سختیهای راه عشق تأکید دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۷۷۰
با زمین گیری کمان آسمان نتوان کشید
تا نگردی راست چون تیر، این کمان نتوان کشید
تا نسازی نفس سرکش را چو عیسی زیر دست
توسن افلاک را در زیر ران نتوان کشید
خودنمایی راست صد زخم نمایان در کمین
در هوای تیر، گردن چون نشان نتوان کشید
از ملامت روی نتوان تافتن در راه عشق
پا به فریاد جرس از کاروان نتوان کشید
زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است
تا نگردی مست این بار گران نتوان کشید
می زنم بر کوچه دیوانگی در این بهار
بیش ازین خجلت ز روی کودکان نتوان کشید
پنجه در سر پنجه شاهین اگر باید فکند
دست خود چون بهله زان موی میان نتوان کشید
با تهیدستی توان مغلوب کردن نفس را
اسب سرکش را به دست پر، عنان نتوان کشید
ناله ام در دل گره شد، رفت تا بلبل زباغ
بی هم آوازی نفس در گلستان نتوان کشید
برنیارد زهد خشک از تن به گردون رو(ح را)
بر فلک خود را به پای نردبان نتوان کشید
بر امید گنج نتوان دید روی ما را
تلخرویی بهر گل از باغبان نتوان کشید
چند خواهی کرد صائب عشقبازی در لباس؟
پرده بر رخساره ماه از کتان نتوان کشید
تا نگردی راست چون تیر، این کمان نتوان کشید
تا نسازی نفس سرکش را چو عیسی زیر دست
توسن افلاک را در زیر ران نتوان کشید
خودنمایی راست صد زخم نمایان در کمین
در هوای تیر، گردن چون نشان نتوان کشید
از ملامت روی نتوان تافتن در راه عشق
پا به فریاد جرس از کاروان نتوان کشید
زندگی با هوشیاری زیر گردون مشکل است
تا نگردی مست این بار گران نتوان کشید
می زنم بر کوچه دیوانگی در این بهار
بیش ازین خجلت ز روی کودکان نتوان کشید
پنجه در سر پنجه شاهین اگر باید فکند
دست خود چون بهله زان موی میان نتوان کشید
با تهیدستی توان مغلوب کردن نفس را
اسب سرکش را به دست پر، عنان نتوان کشید
ناله ام در دل گره شد، رفت تا بلبل زباغ
بی هم آوازی نفس در گلستان نتوان کشید
برنیارد زهد خشک از تن به گردون رو(ح را)
بر فلک خود را به پای نردبان نتوان کشید
بر امید گنج نتوان دید روی ما را
تلخرویی بهر گل از باغبان نتوان کشید
چند خواهی کرد صائب عشقبازی در لباس؟
پرده بر رخساره ماه از کتان نتوان کشید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.