هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر ناآگاهی دیگران از ارزش و قدر عشق و محبت است. شاعر از نادیده گرفته شدن ارزش‌های واقعی توسط دیگران شکایت دارد و به بی‌توجهی آنان به زیبایی‌های معنوی اشاره می‌کند. همچنین، او از بی‌صبری عشق و ندامت ناشی از غفلت سخن می‌گوید و در نهایت، به گستردگی احسان الهی و بی‌نیازی آن از هر چیز دیگر اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۵۳

زبی پروایی آن بیدرد قدر ما نمی داند
زخوبی شیوه ای جز ناز و استغنا نمی داند

زپیچ و تاب خط خواهد سراپا چشم حسرت شد
بررویی که قدر دیده بینا نمی داند

به زنگار خط مشکین سزاوارست رخساری
که چون آیینه قدر طوطی گویا نمی داند

بکش امروز اگر خواهی به فردا وعده ام دادن
که بیتاب محبت مهلت فردا نمی داند

زدندان ندامت پشت دستی می جهد سالم
که دامانی بغیر از دامن شبها نمی داند

چنان عام است احسان محیط بیکران او
که خود را قطره ناقص کم از دریا نمی داند

به کوری می شود نقد حیاتش خرج آب و گل
گرانجانی که راه عالم بالا نمی داند

جدایی از گرانجانان دنیا لذتی دارد
که کوه قاف را بر خود گران عنقا نمی داند

مگر بی روزنی تاریک سازد خانه دل را
وگرنه پرتو خورشید استغنا نمی داند

چنان بی پرده شد سودای عالمگیر ما صائب
که مجنون را کسی در عهد ما رسوا نمی داند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.