۲۲۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۶۲

نگردد زهر سبز آنجا که تریاق از زمین روید
در آن کشور که باشد غمگساری غم کجا ماند؟

خدنگ راست رو زود از کمان دلگیر می گردد
دل آگاه در زیر فلک یک دم کجا ماند؟

زهر گردش فلک بر خاک ریزد رنگ طوفانی
بنای عمر با این سیلها محکم کجا ماند؟

هجوم بوالهوس نگذاشت در کوی تو یک عاشق
درین هنگامه پر دیو و دد آدم کجا ماند؟

اگر سنجی به میزان وفا کوه غم ما را
ترا در پله انصاف، سنگ کم کجا ماند؟

زبی شرمی نماند آبروی نیکوان صائب
حیا تا هست این گلزار بی شبنم کجا ماند؟

در آن دل از هلاک عشقبازان غم کجا ماند؟
گره در خاطر خورشید از شبنم کجا ماند؟

عبث پیچیده در جان سبکرو جسم پا در گل
مسیحای زمان در دامن مریم کجا ماند؟

چنین کز دیده شوخ کواکب می جهد آتش
دل بی داغ در معموره عالم کجا ماند؟

مسلسل چون شود امواج، می پاشد ز هم کشتی
به حال خویش دل در زلف خم در خم کجا ماند؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.