هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوعاتی مانند حسرت و ناپایداری دنیا، آزادی و ثروت، عشق و عاشقی، و بیثباتی زندگی میپردازد. شاعر از ناپایداری گلها و ثروت دنیوی سخن میگوید و تأکید میکند که تنها عشق و معنویت است که میتواند پایدار بماند. همچنین، به موضوعاتی مانند هشیاری در مستی، تلاش برای بیرون آمدن از خود، و ارزش واقعی اشیا در مقابل ظواهر فریبنده اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در این شعر برای درک و تجزیهوتحلیل، به بلوغ فکری و تجربهی زندگی بیشتری نیاز دارد. نوجوانان زیر 16 سال ممکن است در فهم برخی از اشارات و استعارههای پیچیدهی شعر با مشکل مواجه شوند.
غزل شمارهٔ ۳۱۶۳
ز اسباب جهان حسرت به دنیادار می ماند
زگل آخر به دست گلفروشان خار می ماند
به آزادی توانگر شو که در ایام بی برگی
همین سرو و صنوبر سبز در گلزار می ماند
سبک مغزان بزم خاک معذورند در مستی
که با رطل گران آسمان هشیار می ماند؟
زخود بیرون شدن را همتی چون سیل می باید
که در ریگ روان آن تنک از کار می ماند
زپرداز دل روشن سیه شد روزگار من
به روشنگر چه از آیینه جز زنگار می ماند؟
ندارد خودنمایی عاقبت، در گوشه ای بنشین
که گل پژمرده می گردد چو بر دستار می ماند
کجا تن پروران را جذبه توفیق دریابد؟
نبیند کهربا کاهی که بر دیوار می ماند
مده از دست دامان نکویان چون به دست افتد
که رزق گل شود آبی که در گلزار می ماند
مگر بندد حجاب عشق چشم چهره پردازش
وگرنه زود دست کوهکن از کار می ماند
چه بیتاب است جان عاشقان در باز گردیدن
صدا زین بیشتر در دامن کهسار می ماند
در آن کشور که صائب مشتری کوتاه بین باشد
متاع یوسفی بسیار در بازار می ماند
زگل آخر به دست گلفروشان خار می ماند
به آزادی توانگر شو که در ایام بی برگی
همین سرو و صنوبر سبز در گلزار می ماند
سبک مغزان بزم خاک معذورند در مستی
که با رطل گران آسمان هشیار می ماند؟
زخود بیرون شدن را همتی چون سیل می باید
که در ریگ روان آن تنک از کار می ماند
زپرداز دل روشن سیه شد روزگار من
به روشنگر چه از آیینه جز زنگار می ماند؟
ندارد خودنمایی عاقبت، در گوشه ای بنشین
که گل پژمرده می گردد چو بر دستار می ماند
کجا تن پروران را جذبه توفیق دریابد؟
نبیند کهربا کاهی که بر دیوار می ماند
مده از دست دامان نکویان چون به دست افتد
که رزق گل شود آبی که در گلزار می ماند
مگر بندد حجاب عشق چشم چهره پردازش
وگرنه زود دست کوهکن از کار می ماند
چه بیتاب است جان عاشقان در باز گردیدن
صدا زین بیشتر در دامن کهسار می ماند
در آن کشور که صائب مشتری کوتاه بین باشد
متاع یوسفی بسیار در بازار می ماند
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.