هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غنایی، به زیبایی‌های معشوق و تأثیرات عمیق عشق بر شاعر می‌پردازد. با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند مژگان، گل، خورشید، و زلف معشوق، احساسات شدید عاشقانه و ناامیدی‌های شاعر بیان شده است. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند امید، ندامت، و آرامش‌نیافتن در زندگی وجود دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و ندامت نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی برای درک دارند.

غزل شمارهٔ ۳۳۵۳

رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد
زرهی نیست که بتوان به قبا پنهان کرد

این طراوت که گل روی ترا داده خدا
می تواند نفس سوخته را ریحان کرد

گوی خورشید به خون دست ز آسایش شست
حسن روزی که سر زلف ترا چوگان کرد

سرمه خامشی طوطی گویا گردید
بس که نظاره او آینه را حیران کرد

تخم امید من از سعی فلک سبز نشد
دانه سوخته خون در جگر دهقان کرد

هیچ جا زیر فلک قابل آرام نبود
این صدف گوهر محبوس مرا غلطان کرد

غوطه در خون شفق زد ز ندامت صائب
هر که چون صبح لبی زیر فلک خندان کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.