۲۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۳۷۱

اوست عاقل که درین غمکده صهبا نخورد
روی دست از قدح و پای ز مینا نخورد

شاهد بیخبریهاست سکندر خوردن
هر که فهمیده نهد پا به زمین، پا نخورد

از دو رویان نتوان داشت طمع یکرنگی
بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد

نکند زحمت ناآمده را استقبال
هر که امروز غم روزی فردا نخورد

همت آن است که موقوف نباشد به طلب
رگ ارباب کرم نیش تقاضا نخورد

ابر نیسان کند از آب گهر سیرابش
هر که صائب چو صدف آب ز دریا نخورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.